آخرین معجزه آخرین پیامبر
عظیم محمودآبادی : رضا اصلان، نویسنده كتاب «غیور» – كه در مورد زندگی حضرت عیسی(ع) است- در مقدمه خود نوشته همین كه ما امروز در مورد شخصیتی حرف میزنیم، كتاب مینویسیم، پژوهش میكنیم و… كه ٢ هزار سال از حیاتش میگذرد نشاندهنده استثنایی بودن آن شخصیت و بزرگترین معجزه او است.
سخن اصلان البته در مورد پیامبر اسلام نیز صادق است اما بیشك این بزرگترین معجزه ایشان برای دوران ما محسوب نمیشود. درست است كه آوازه پیامبر امروز چندین هزار برابر صدر اسلام در جهان پیچیده است اما از این بزرگتر تصدیق سخنی است كه با وجود گذشت ١٤ قرن هنوز نتوانسته نقض شود.
آری پیامبر اسلام گفت «بعد از من پیامبر دیگری نخواهد آمد و من آخرین پیامبر هستم.» و این نه تنها آخرین معجزه بلكه بزرگترین معجزه او- بعد از قرآن- برای ما است. كم نبودند كسانی كه ادعای پیامبری كردند اما راه به جایی نبردند و كوچكترین بخت و اقبالی در قیاس با انبیای راستینی مانند ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (علیهم صلواتالله) نیافتند و هیچ كدام نتوانستند پایهگذار دینی باشند كه بتوان آنها را قابل مقایسه با ادیانی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام دانست. بنابراین چه معجزهای از این بزرگتر كه پیامبر اسلام قرنها قبل از متفكران و فلاسفه امروزی پیشبینی كرده بود كه خاك تاریخ دیگر پیامبرخیز نیست و بعد از رحلت محمد (ص) به قول طه حسین، ندای آسمانی برای همیشه منقطع شد.
نكته دیگری كه در مورد پیامبر اسلام مطرح است بشری بودن و این جهانی بودن دین او است. به طوری كه در آموزههای ایشان ضمن اهتمام جدی به معاد و آخرت اما در عین حال ابعاد و وجوه مختلف بشری مورد بیتوجهی یا انكار قرار نگرفتهاند. چنانچه در شریعت اسلام نه ازدواج نهی و نه طلاق حرام شده است. شخص پیامبر كه به تعبیر مولانا «عالم مست گفتش آمدی»، ازدواج كرد و ابایی نداشت از اینكه با همسر خود بنشیند و سخن بگوید. از قضا همین ویژگی او است كه مورد توجه فیلسوف بزرگی چون ایمانوئل كانت قرار گرفت و در مورد ایشان گفته بود محمد پیامبری است كه به دنیا «Welcome» میگوید. چنانچه كارن آرمسترانگ، نویسنده و پژوهشگر انگلیسی عنوانی كه برای كتاب خود - زندگینامه پیامبر اسلام- انتخاب كرده «محمد؛ پیامبری برای زمانه ما» است.
بشری بودن دین اسلام و تاكید قرآن بر اینكه محمد (ص)، بشری مانند ما است و تنها وجه تمایزش در این است كه به او وحی میشود، البته در توسعه و دوام اعجازگونه دین او نقش به غایت قابل توجهی داشته است. چنانچه دینی كه آورد نه فقط در سرزمین حجاز بلكه با درنوردیدن مرزها توانست به تمدن بشری بیفزاید. تمدنی كه در آن متفكران و بزرگانی مانند ابن سینا، ابن رشد، ابن عربی، ابن مسكویه، غزالی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، ملاصدرا و… پرورش یافتند.
اینكه بعضا گفته میشود اسلام با قدرت شمشیر توانست مرزهای خود را گسترش دهد و فرهنگ خود را به جوامع دیگر از این طریق صادر كند از این نظر سخنی نادرست و گزاف است كه اقوام دیگری هم بودهاند كه با شمشیر به ملتهایی حمله كردهاند اما جز ننگی از خود به جای نگذاشتهاند. مگر به همین ایران ما مغولها حمله نكردند؟ كجا توانستهاند فرهنگی از خود در میان ما به جای بگذارند؟ كدام متفكر یا شاعری را میشناسیم كه به نیكی از چنگیز یاد كرده باشد و اكنون در حافظه جمعی ملت ما جایی داشته باشد؟
البته در اسلام شمشیر هم بوده است و مگر میتوانست نباشد؟ در جهانی كه اگر حمله نمیكردی یقینا مورد هجوم قرار میگرفتی چه جای تحلیلهایی است كه بر اساس قواعد امروزی جهان، محترم و معتبر است؟ سادهلوحانه است تحلیل كسانی كه بر اساس «Nation - state» (دولت- ملت) به قضاوت چهارده قرن پیش مینشینند. اما شمشیر، همهچیز اسلام نبوده است كه اگر بود نمیتوانست در خاك آن «گلستان»ها، «بوستان»ها و «مثنویها»یی بروید كه دماغ جهانیان را از عطر خود پر كرده باشد. عطری كه پیش و بیش از هر چیز در شامه گویندگان و سرایندگان، حكیمان و فرزانگانی نشسته بود كه پیش از این به نام برخی از آنها اشاره شد. این عطر آنقدر مشام آنان را پر كرده بود كه گاهی عمری را در شیفتگی محض نسبت به او سپری كردند.
چنانچه در احوالات مولانا جلال الدین رومی نوشتهاند كه هرگاه صدای موذن را میشنید كه شهادت دوم را بر زبان میآورد و بانگ اشهد ان محمدا رسولالله سر میدهد، دست خود را بر روی زانویش میگرفت، بلند میشد و میگفت: «نامت بماند تا ابد ای چشم ما روشن به تو.»
منبع: اعتماد