??? برای مهربانی بی انتها حضرت خدیجه کبری
▪️دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
▪️آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
▪️سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم
▪️نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
▪️بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
▪️دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم
▪️با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست
▪️با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم
▪️ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
▪️باور من نمی شود، همنفس خدا شدم
▪️سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان
▪️حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم
▪️قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
▪️پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
▪️پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم
▪️تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
▪️من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل
▪️مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
▪️لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
▪️پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
✏️ شاعر: سیدحمید رضا برقعی
.