بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت حضرت آیتالله سید علی قاضی (قدّس سرّه)
مهمترین مسئله در این باب، این است که ما در بین سلسلهی علمی فقهی و حِکمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یک گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم که میتواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و کوچک - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعاً الگو باشند. اینها کسانی هستند که به پایبندی به ظواهر اکتفاء نکردند، در طریق معرفت و طریق سلوک و طریق توحید تلاش کردند مجاهدت کردند کار کردند، و به مقامات عالیه رسیدند. و مهم این است که این حرکت عظیم سلوکی و ریاضتی را نه با طرق مندرآوردی و تخیّلی - مثل بعضی از سلسلهها و دکانهای تصوّف و عرفان و مانند اینها - بلکه صرفاً از طریق شرع مقدّس آن هم با خبرویت بالا، به دست آوردند.
۱۳۹۱/۰۴/۲۶
_____________________________________________________________________
بیانات در دیدار اعضای گروه تاریخ صدای جمهوری اسلامی ایران
آن رژیم گذشته اگر با دین ارتباطی هم داشت، مسلّماً آن ارتباط از نقطهی فقاهت نبود؛ یعنی با این نقطهی فقاهت بد بود و لج میکرد. اگر هم یک نفر میخواست یک خرده دینداری بکند، سراغ تصوف میرفت! یعنی اگر یک وصلی هم بود، فقها که هیچ - آنان که اصلاً در میدان کار نبودند - باز تا حدودی مثلاً از طریق عرفا و فلاسفه بود؛ آن هم به مراتب کمتر از فلاسفهی غربی!
۱۳۷۰/۱۱/۰۸
_____________________________________________________________________
بیانات در دیدار اعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامی صدای جمهوری اسلامی ایران
یک نکته هم در خصوص برنامههای عرفانی شماست. آن برنامهیی که گفتم یک روز اعصاب من را آشفته کرد، یک برنامهی عرفانی بود! البته در این برنامهی «با محرمان خلوت انس» هم مطالب عرفانی وجود دارد؛ اما منظورم این برنامه نیست؛ اگرچه گاهی آن هم در این عیبی که میخواهم بگویم، شرکت دارد. گاهی در مباحث عرفانی حرفهای قلمبه سلمبهیی زده میشود که واقعاً کسی نمیفهمد معنی این حرفها چیست؛ یعنی استفاده از اصطلاحات عرفا و احیاناً بهکار بردن آنها در موارد نه چندان بجا ! مباحث عرفانی باید دل انسان را به خدا نزدیک کند؛ عرفان واقعی یعنی این؛ یعنی آن ذکر و یاد الهی را در انسان بهوجود بیاورد و بصیرت لازم را برای حضور در مقابل خدا ایجاد کند. این حضور هم درجاتی دارد. آدم هر وقت به خدا توجه میکند، حضوری پیدا میکند؛ اما در انسانهای عارف و والامرتبه، این حضور خیلی عمیقتر و پُرمعناتر و پُرصفاتر است. عرفان باید در انسان صفایی ایجاد کند؛ این صفا با الفاظ خشکِ اینطوری بهوجود نمیآید؛ چون هیچ معنایی پشتش نیست. به نظر من با طرح بعضی از داستانها از جاهای خوب، و بیان کلماتی از بعضی از بزرگان - همانهایی که واقعاً عارف و اهل معنا بودند - عرفان واقعی را در برنامهی خودتان مطرح کنید.
حالا ما عیب این برنامههای عرفانی را گفتیم، به هنرش هم اشاره میکنیم. من یک بار داشتم به یکی از همین برنامههای عرفانی شما گوش میکردم، دیدم جملهیی را از کتاب «چهل حدیث» امام نقل میکند؛ آن جمله برای من خیلی مؤثر و گیرا بود. عجیب است که من کتاب «چهل حدیث» امام را دارم و نگاه هم کردهام؛ اما آن جمله را ندیده بودم. آن جمله راجع به این بود که انسان نباید به خدای متعال بگوید که با عدالت با من برخورد کن؛ چون خدای متعال بر او سختگیری خواهد کرد. همان عبارت سادهی امام در آنجا، بسیار گیرا و مؤثر بود؛ اینها عرفان است. خود امام اهل معنا و اهل حال بود؛ آن چیزی که میگفت، واقعاً آن را احساس کرده بود؛ لذا آن چیزی هم که از او صادر شده است، همان اثر را میگذارد.
آن برنامهیی(12) هم که شما(13) پارسال در ماه رمضان در تلویزیون اجرا میکردید، واقعاً همینطور بود؛ از یک انسان بزرگ و اهل معرفت، جملهیی گیرا به زبانی ساده نقل میشد و انسان را منقلب میکرد. برنامههای عرفانی بایستی اینگونه باشد؛ والّا از لفاظی کردن و دایماً ملکوت و جبروت را بههم بستن، چیزی در نمیآید!
فرضاً گاهی برنامهیی مثل «با محرمان خلوت انس» هست که در آن مسائل عرفانی مطرح میشود و به دل انسان مینشیند و من بعضی اوقات فرصت پیدا میکنم و آن را گوش میکنم؛ اما گاهی هم برنامهیی هست که اصلاً با نیاز فعلی فضای فرهنگی و مذهبی جامعهی ما بکلی بیگانه است.
۱۳۷۰/۱۲/۱۳
_____________________________________________________________________
بیانات در دیدار مجمع نمایندگان طلّاب
شما میبینید که در رادیو در باب زندگی ائمه و یا این قطعههای دینییی که میخوانند و صحبت میکنند و بحثهای دینییی که در آن رسانه میشود و از لحاظ حجم هم زیاد است - لیکن کماثر میباشد - واقعاً شاید بشود گفت که این مطالب، یک نفر را مسلمان و هوشمند و دارای بینش در باب مسایل اسلامی نمیکند. مطلبی که ارایه میشود، یا خیلی ضعیف است و یا نحوهی ارایهاش خیلی ضعیف میباشد؛ به خاطر این که بدون هنر و زبان خوب و قدرت القا بیان میشود. یعنی یا آدمهای معمولىِ متوسط، آن مطالب را بیان میکنند و یا این که افراد کج سلیقهیی میآیند و یک سری مطالب عجیب و غریب - صورتاً عرفانی و باطناً پوچ - را مطرح میکنند.
اوایلی که شعر نو رایج شده بود، یک عده از این جوانها میآمدند و همینطور چیزی میگفتند. در آن زمان شایع بود که وسطهای یک شعر را پاک میکنند و خیال میکردند شعر نو میسرایند! البته، این شایعه واقعیت هم داشت و در مواردی به نحو موجبهی جزییه اتفاق هم افتاده بود. بعضی از مطالب عرفانی که در رادیو مطرح میشود، همین حالت را تداعی میکند و بعضی خیال میکنند عرفان همین است که آدم چیزی ببافد! دیدهاند که اگر کسی مطالب عرفانی میگوید، آدم نمیفهمد. بههمین خاطر خیال کردند هر مطلبی که آدم نفهمید، عرفان است! یکچیزی میسازند و با یک زبان بیربطِ چرندی، در رسانههای ما پخش میکنند و هر چه آدم فکر میکند، میبیند هیچ چیز در آن پیدا نمیشود و هیچ معنایی ندارد. به مسؤولان رادیو اعتراض میکردم که چرا اینطوری است؟ در دلم به خودم جواب دادم که اینها چه کار کنند و به چه کسی مراجعه کنند و از چه کسی بخواهند؟ تا من بگویم: چرا اینگونه است؟ میگوید: بنویسید تا من بخوانم. من چه جوابی باید به او بدهم؟ وضع تبلیغ ما این است…
۱۳۶۸/۰۹/۰۷
_____________________________________________________________________
بیانات در مراسم چهاردهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
اسلام سعادت مردم را دنبال میکند. اسلام با فساد و ظلم و تبعیض مخالف است. اسلام برای رفاه مردم در کنار معنویت مردم به میدان آمده است. امام این را از آغاز شروع مبارزات تا تشکیل نظام اسلامی و تا آخر عمر، مکرّر بیان کرد. امامِ عظیمالشّأن ما در دنیای اسلام این را نشان داد که فقه اسلام - یعنی مقرّرات اداره زندگی مردم - در کنار فلسفه اسلام - یعنی تفکّر روشنبینانه و عمیق و استدلالی - و عرفان اسلام - یعنی زهد و انقطاع الیاللَّه و دامن برچیدن از هواهای نفسانی - چه معجزه بزرگی میتواند بیافریند. امام عملاً نشان داد که اسلام سیاسی، همان اسلام معنوی است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بیداری ملتهای اسلامی، تبلیغ میکردند که اسلامِ معنوی و اسلامِ اخلاقی از اسلامِ سیاسی جداست. امروز هم همین را تبلیغ میکنند. امروز هم دستگاههای تبلیغاتی دشمن و جبهه دشمنِ نظام اسلامی با انواع و اقسام وسایل تبلیغاتی سعی میکند اسلامِ سیاسی و اسلامِ عدالتخواه و اسلامِ اجتماعی را به عنوان چهرهای خشن در دنیا معرفی کند و مردم را به اسلامِ منزوی، اسلامِ تسلیمطلبانه و اسلامی که در مقابل متجاوز و ظالم و زورگو هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد، سوق دهد. امام این را شکست و این انگاره دروغین از اسلام را باطل کرد و اسلام ناب را مطرح نمود. اسلام نابی که امام مطرح کرد، یعنی ضدّ اسلام متحجّر و خرافی و همچنین ضداسلام رنگ باخته در مقابل مکاتب بیگانه و التقاطی. هم آن روز، هم در طول سالهای مبارزه برای تشکیل نظام اسلامی، و هم تا امروز، این یکی از نقاطی است که جبهه دشمن اسلام روی آن تأکید میکند: سیاست را از معنویت جدا کردن؛ یعنی اگر کسی میخواهد مسلمان باشد، باید سرِ خود بگیرد و گوشهای بنشیند و به اینکه دشمن چه میکند، متجاوز چه میکند، اشغالگر چه میکند، کاری نداشته باشد. امروز هم این را تبلیغ میکنند. امام نقطه مقابلِ این را در دنیای اسلام مطرح کرد و امروز دنیای اسلام این موج عظیم را در درون خود دارد. شما به هر کشوری از کشورهای اسلامی بروید، میبینید اسلامِ زنده، در نظر نخبگان، جوانان، دانشگاهیان، دانشمندان، علما و آزادگانِ آنجا، اسلامی است که بتواند ملت خود را در مقابل زورگویان و قلدران و قدرتطلبان و متجاوزان عالَم حفظ و حمایت کند و به آن مصونیّت ببخشد و اجازه دخالت و تسلّط و سیطره دشمن را بر مردم ندهد. آنها این اسلام را میخواهند و اسلام ناب محمّدی یعنی همین.
۱۳۸۲/۰۳/۱۴