? شعری از شهید آیتاللَّه مطهری در غم فراق امام خمینی(ره) در سال ۴۲ در زندان
?بعد از 15 خرداد که در زندان شهربانی بودیم آقای بکائی تبریزی اشعار ذیل را که از مردی به نام «ذوالقدر» میباشد در پشت مثنوی من به عنوان یادگار نوشتند:
نشد ابرو خم از سنگینی بار قفس ما را
که این سنگین سبکتر باشد از بال مگس ما را
به رغم عدل و آزادی خلاف هر چه در عالم
به جرم راستی افکنده در زندان عسس ما را
?اینجانب با این که فاقد طبع شعر است یک روز اشعار بالا را با ابیات ذیل استقبال کرد:
ز منزلگاه آن محبوب، یاران را خبر نَبْوَد
همی آید به گوش از دور آواز جرس ما را
صبا از ما ببر یک لحظه پیغامی به روحالله
که ای یاد تو مونس روز و شب در این قفس ما را
به رغم کوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز
میان ما و تو پیوند تا باشد نفس ما را
سزاوار تو ای جان کنج زندان نیست منزلگه
سزد گر خون ببارد از دو دیده هر نفس ما را
رواق منظر دیده مهیای قدوم تو
کرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما را
تمام ملت ایران فکنده چشم بر راهت
به راه عدل و آزادی، نه باک از هیچکس ما را
? آیندۀ انقلاب اسلامی ایران، ص15
⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری»?