حجت الاسلام پناهیان در تجمع بزرگ در مصلای تهران به مناسبت بزرگداشت رسول اکرم(ص) که همزمان از شبکه سوم سیما پخش میشد، پیرامون شخصیت رسول خدا(ص) سخنرانی کرد. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را میخوانید:
چرا حدیث «بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» مشهور شده؛ با اینکه سند محکمی ندارد؟/ شاید سعی شده وقتی نام پیامبر(ص) را میشنویم یاد اخلاق بیفتیم نه سیاست
شاید 1400 سال است که سعی کردهاند وقتی ما نام شریف پیغمبر اکرم(ص) را میشنویم به یاد اخلاق بیفتیم نه سیاست! شاید گروهی- در طول این مدت- تلاش داشتهاند که طوری تبلیغ کنند و طوری از دین و رسول خدا(ص) برای ما حرف بزنند که وقتی نام پیامبر(ص) را میشنویم به یاد مهربانیهای او بیفتیم نه به یاد قدرتمندی او، به یاد اخلاق فردی او بیفتیم نه به یاد حاکمیت سیاسیای که او دنبال میکرد.
به همین دلیل در بین همۀ ما حدیث شریف «انّی بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» بسیار مشهور است، با اینکه این حدیث از سندِ محکمی برخوردار نیست، بلکه از نظر سند دچار خدشۀ اساسی است، ولی بسیاری از آیات محوری قرآن و روایات با اسناد بسیار روشن و قاطع، بین ما از شهرت کافی برخوردار نیستند.
علت بعثت انبیاء «درگیری با طاغوت» است، اما بین ما مشهور شده که «اخلاق» است!/ یک پیامبر الهی، اول اصلاح وضع سیاسی جامعه را دنبال میکند
خداوند متعال خودش در قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(نحل/36) هر پیامبری را فرستادیم برای آن است که به مردم بگویند: خدا را عبادت کنید و از تبعیت طاغوت، اجتناب کنید. در واقع هر پیغمبری را فرستادیم، دو هدف داشته است-که این دو هدف دو روی یک سکه هستند- یکی عبادت خدا و دیگری درگیری با طاغوت است. اجتناب از طاغوت، درگیری و نبرد با طاغوت و طاغوتیان را اقتضا میکند؛ چون طاغوتیان، یعنی کسانی که طغیان کردهاند، طغیانگر و تجاوزکارند، و میخواهند شما را به بردگی بکشند. شما اگر خیلی آدم صلحطلبی هم باشید، فقط کافی است که بگویید «من برده نمیشوم»، در این صورت، طاغوتیان به شما حمله میکنند، گرگی میکنند و وحشیگری خواهند کرد.
علت بعثت انبیاء، «درگیری با طاغوت» است، آنوقت بین ما مشهور شده است که علت بعثت انبیاء، اخلاق است! البته اخلاق هم در عِداد اهداف انبیاء الهی هست، اما یک پیامبر خدا، اول اصلاح سیاسی وضع جامعه را دنبال میکند.
تمام درگیری انبیاء بر سرِ مسائل سیاسی بوده نه برگزاری کلاس اخلاق!/ مسأله، درگیر شدن پیامبران با قدرتطلبان است
تمام درگیریهای انبیاء الهی بر سرِ مسائل سیاسی و بهخاطر درگیر شدن با قدرتطلبان بوده، و الا هیچ پیغمبری را بهخاطر اینکه درس اخلاق بدهد، کسی نمیکُشد! یاران رسول خدا(ص) را کسی شکنجه نمیکرد برای اینکه او میخواست درس اخلاق و عرفان بدهد! بهخاطر درس اخلاق و عرفان، هیچوقت انسان دشمن پیدا نمیکند.
اگر پیامبر خدا(ص) فقط میخواست مسائل اعتقادی یا مسائل عبادی و معنوی را ذکر کند، مسلماً کسی با او نمیجنگید، حتی مشرکین مکه هم از او استقبال میکردند، و میگفتند: برای ما چه فرقی میکند که نماز را چگونه بخوانیم؛ دو رکعتی بخوانیم یا سه رکعتی؟! سجده را مقابل خانۀ کعبه به حالت خوابیده انجام دهیم یا به حالت چمباتمه، سر را به سجده بگذاریم؟ برای مشرکین مکه این موضوعات، تفاوتی نداشت. حتی برای مشرکین مکه، موضوع بت هم موضوع جدیای نبود؛ هرچند ممکن بود موضوع بت را بهانه قرار دهند، اما درگیری سرِ چیز دیگری بود.
دشمنان حضرت ابراهیم(ع) هم عاشق بت نبودند؛ عاشق قدرت بودند، و این قدرتطلبان بودند که با بهانه قرار دادنِ موضوع بت، با حضرت ابراهیم(ع) میجنگیدند. و الا اگر حضرت ابراهیم(ع) با قدرت قدرتمندان کاری نداشت، چرا قدرتمندان او را در منجنیق قرار دادند؟
دلیل اینهمه اذیت شدن پیامبر(ص) این بود که ایشان دنبال قدرت بود/ مسلماً پیامبر(ص) به دنبال قدرت بود، چون نجات بشر بدون قدرت امکان ندارد
در دنیا معمولاً دعوایی با کسی بر سرِ اعتقادات و معنویات و اخلاقیات رخ نمیدهد، اینکه پیامبر اکرم(ص) اینقدر اذیت شدند، مسلماً به این دلیل است که پیامبر(ص) به دنبال قدرت بودند. اما در این 1400 سال، کاری کردهاند که بندۀ طلبه وقتی میخواهم گزارشی از دین و آیات و روایات معتبر به شما بدهم، باید برخی از عبارات را با عذرخواهی بیان کنم! مثلاً بگویم: «عذرخواهی میکنم، زبانم لال، یکوقت بد برداشت نشود: پیغمبر(ص) به دنبال قدرت بودند!» و بعد هم باید نگران باشم که بعداً ممکن است بعضیها از این سخن بنده برداشتهای ناصوابی داشته باشند!
پیامبر اکرم(ص) مسلماً به دنبال قدرت بودند، چون همۀ عاقلان عالم میدانند که بدون قدرت، نجات بشر امکان ندارد. پیامبر(ص) مسلماً دنبال این بود که قدرت فراهم بیاورد تا بتواند زیر سایۀ این قدرت، بشر را نجات دهد. و همان اخلاق و معنویات و عرفانیات را زیر سایۀ قدرت به بشریت هدیه کند. چون این قدرتطلبها هستند که مانع رشد انسان میشوند و انسانها را فاسد نگه میدارند و
من هنوز هم میبینم که در جامعۀ خودمان نگاه ما به پیامبر اکرم(ص) اخلاقیتر است؛ نسبت به آنچه که واقعاً بوده است. درحالی که پیامبر اکرم(ص) در واقع یک شخصیت برجستۀ سیاسی بودند. اصلاً وقتی برخی از ویژگیهای پیامبر اکرم(ص) را بر زبان جاری میکنیم، مردم تعجب میکنند. یا وقتی برخی از اقدامات کلیدی پیامبر(ص) را ذکر میکنیم، مردم تعجب میکنند که آیا واقعاً رسول خدا(ص) این اقدامات را انجام داده است؟!
پیامبر(ص) بعد از هجرت به مدینه، آنجا را به یک پادگان تبدیل کرد/ خروج از مدینه بدون اذن پیامبر جایز نبود
وقتی رسول خدا(ص) مدینه را محل زندگی خود قرار دادند، بلافاصله مدینه را تبدیل به یک پادگان کردند. یکی دو تا از علامتهای این پادگان را ذکر کنم؛ مثلاً ایشان فرمودند: هر کسی که مسلمان میشود باید در مدینه زندگی کند. اگر در مدینه کسب و کار ندارد، یا اطراف مدینه زمین کشاورزی ندارد، یا در مدینه امکان تجارت ندارد، بههر حال باید بیاید در مدینه زندگی کند و از کار و زندگی خود در جای دیگر، دست بکشد. هجرت هم ماجرایی بود که به این امر پیامبر(ص) برمیگشت. چرا هر کسی هرکجا مسلمان شد باید میرفت و در مدینه زندگی میکرد؟ برای اینکه اسلام قدرت پیدا کند، برای اینکه پیامبر(ص) برای نشر اسلام، قدرت داشته باشد. چرا بعضی از اوقات ما در تعلیمات دینی به مردم دروغ میگوییم یا صحیحش را نمیگوییم که مردم دچار برداشت غلط شوند؟! (وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا؛ انفال/72 و فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ؛ نساء/89 و رسول الله ص: أنا بَریءٌ مِن کُلِّ مُسلِمٍ مُقیمٍ بَینَ أظهُرِ المُشرِکینَ. قالوا: یا رسولَ اللَّهِ، ولِمَ؟ قالَ: لا تَراءى ناراهُما؛ کنز/ 46296)
و بازگشت از شهر مدینه بعد از هجرت، جزء گناهان کبیره به حساب میآمد و اگر کسی از مدینه هجرت میکرد از بخش قابل توجهی از حمایت امت اسلامی محروم میشد. (رسول خدا(ص): لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْح؛ کافی5/443 و امام رضا(ع): حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ التَّعَرُّبَ بَعْدَ الْهِجْرَةِ لِلرُّجُوعِ عَنِ الدِّینِ وَ تَرْکِ الْمُؤَازَرَةِ لِلْأَنْبِیَاءِ وَ الْحُجَجِ ع وَ مَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْفَسَادِ وَ إِبْطَالِ حَقِّ کُلِّ ذِی حَقٍّ…؛ منلایحضرهالفقیه/3/566)
ویژگی دومی که مدینه را بیشتر شبیه یک پادگان کرد، این بود که فرمود: هر کسی در مدینه زندگی میکند، حق ندارد بدون اذن پیامبر(ص) از مدینه خارج شود.( و إنه لا یخرج منهم أحد إلا بأذن محمد، البدایةوالنهایة/ 3/ 225) به حدی که مردم آمدند نزد پیامبر(ص) و گفتند: مرز و حدود شهر مدینه را تعیین کنید تا ما بدانیم که دقیقاً از چه محدوهای نباید خارج شویم؟ و بعد پیامبر(ص) دستور دادند و فردی معین شد و رفتند برای مدینه، مرز مشخص کردند(حرّم رسول الله ص الشجر بالمدینة بریدا فی برید، وأرسلنی فأعلمت على الحرم: على شرف ذات الحبیش، وعلى شریب، وعلى أشراف مخیض؛ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی؛ لسمهودی/1 /81) ، ؛ عین یک پادگانی که دورش حصار میکشند. و بعد هم هر کسی که میخواست از مدینه خارج شود باید از پیامبر اکرم(ص) اجازه میگرفت. البته بعد از فتح مکه، زندگی کردن مسلمانها در مکه و خارج از شهر مدینه آزاد شد.
پیامبر(ص) اول به دنبال تأمین قدرت بود زیرا میدانست که برای سعادت بشر، اول باید «قدرت» بهدست آورد
پیامبر اسلام(ص) اول به دنبال تأمین قدرت بودند. حتی گاهی اوقات پیامبر(ص) در ایامی که در مکه بودند به «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» دعوت نمیکردند، بلکه به برخی از اقوام میفرمودند: من با عقاید دینی شما کاری ندارم، بیایید با من پیمان نظامی ببندید که از من دفاع کنید. پیامبر اکرم(ص) به بعضیها فرمودند: بیایید بر قدرت پیامبر بیفزایید تا بشود کلمۀ «لااله الا الله» را نشر داد. (وَ مَنْ کَرِهَ لَمْ أُکْرِهْهُ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ تُحَرِّزُونِی مِمَّا یُرَادُ بِی مِنَ الْقَتْلِ حَتَّى أُبَلِّغَ رِسَالاتِ رَبِّی…؛ اعلام الوری/53)
پیامبر اکرم(ص) سادهلوحانه سرشان را پایین نینداختند؛ بهطوری که کاری به واقعیتهای اجتماعی نداشته باشند و بگویند: «ما به توحید و مسائل اعتقادی دعوت میکنیم و کاری با بقیهاش نداریم!» ایشان خیلی روشنبین بودند و میدانستند که برای سعادت بشر، اول باید قدرت بهدست آورد. بههمین دلیل وقتی-در جریان پیمان عقبه دوم- که حدود هفتاد نفر از مردم مدینه نزد ایشان آمدند، با آنها بر سرِ دفاع از پیغمبر، پیمان بستند؛ سرِ اینکه آنها از پیامبر(ص) دفاع کنند. علت هجرت پیامبر(ص) این بود که آنان حاضر شده بودند از پیامبر(ص) دفاعِ جانانه کنند، یعنی از ایشان دفاع کنند که ایشان بتواند کار نبوت را به انجام برساند(فَقَالَ: بَایَعُونِی عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةَ فِی النَّشَاطِ وَ الْکَسَلَ وَ عَلَى النَّفَقَةِ فِی الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ وَ … وَ عَلَى أَنَّ تَنْصُرُونِی إذَا قَدِمْتَ عَلَیْکُمْ یَثْرِبَ تَمْنَعُونِی مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ أَزْوََاجُکُمْ وَ أَبْنََاءَکُمْ وَ لَکُمْ الْجَنَّةَ؛ دلائل النبوه/2/443)
امروز واژۀ «قدرت» طوری شده که اگر کسی بخواهد بگوید «رسول خدا(ص) دنبال قدرت بودند» باید عذرخواهی کند
مسلماً رسول خدا(ص) در ابتدای راه و در طول مسیرِ حیات پربرکت خودشان، بهدنبال تأمین قدرت بودند تا بتوانند اسلام را نشر دهند. اما امروز کلمۀ «قدرت» بهگونهای شده است که انسان بخواهد بگوید «رسول خدا(ص) دنبال قدرت بودند» باید عذرخواهی کند یا «نعوذ بالله» بگوید! یا مراقبت کند که دیگران چه برداشتی میکنند!
معلوم است که پیامبر(ص) به معنایی که فاسدان دنبال قدرتطلبی هستند، قدرتطلب نبود، اما ایشان برای تأمین قدرت اسلام، جنگها و تلاشها کردند و سیاستورزیها داشتند. قبل از اینکه به مدینه هجرت کنند، 12 نفر را به عنوان مسئولین و بزرگان شهر برای مدینه منصوب کردند، درحالیکه بسیاری از مردم مدینه، هنوز مسلمان نشده بودند. اما پیامبر اکرم(ص) قبل از اینکه هجرت کنند و وارد مدینه شوند، برای مدینه 12 پیشوا و رئیس تعیین کردند. (فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَخْرِجُوا إِلَیَّ مِنْکُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً یَکْفُلُونَ عَلَیْکُمْ بِذَلِکَکَمَا أَخَذَ مُوسَى مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً فَقَالُوا اخْتَرْ مَنْ شِئْتَ، فَأَشَارَ جَبْرَئِیلُ ع إِلَیْهِمْ فَقَالَ هَذَا نَقِیبٌ وَ هَذَا نَقِیب؛ اعلامالوری/60)
رسول خدا(ص) یک سیاستمدار بزرگ بود. و ما باید برای تبلیغات دینی در جامعۀ خودمان متأسف باشیم که تصویر دقیق و صحیحی از رسول خدا(ص) به جامعه ارائه ندادهاند. ما باید برای تعلیم و آموزش دینی در جامعۀ خودمان متاسف باشیم که تصوّر دقیقی از کاری که پیامبر(ص) انجام داد و آن چیزی که در تاریخ عیناً رخ داده، به مردم ندادهاند.
تا قدرت سیاسی دست انسانهای سالم نباشد، نه معیشت و نه دیانت مردم اصلاح نخواهد شد
بدون داشتن قدرت سیاسی، نمیشود کار فرهنگی کرد، بدون داشتن قدرت سیاسی در دست انسانهای سالم، نمیشود مردم را به سعادت رساند؛ معیشت مردم هم اصلاح نخواهد شد، و دیانت و معنویت مردم هم اصلاح نخواهد شد. تنها گروه اندکی هستند که بدون اینکه فضای سیاسی جامعه آماده باشد، آمادگی دارند که دیندار و معنوی شوند. اما این گروه اندک باید ابتدا در اندیشۀ تحقق قدرت دین باشند تا بهواسطۀ قدرت دین، بتوانند دین را حاکم کنند؛ یعنی اخلاق و معنویات و امور عرفانی را حاکم کنند.
تا وقتی قدرت در جامعه اصلاح نشود، جامعه اصلاح نخواهد شد/ «بزرگترین اقدام فرهنگی» در یک جامعه، صالح شدن قدرتمندان آن جامعه است
انشاءالله خداوند تصور ما از سول خدا(ص) را تصور دقیقی قرار دهد؛ و بهجای برجسته کردن برخی از احادیثی که سند درستی ندارند-مثل همین حدیث «انّی بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق»- و بهجای اینکه کاری کنیم که مردم تنها برداشت اخلاقی از پیامبر(ص) داشته باشند، دربارۀ پیامبر(ص) راست بگوییم! به مردم بگوییم: پیامبر(ص) قبل از آمدن به مدینه، 12 رئیس برای شهر مدینهای که اکثراً هنوز مسلمان نشده بودند منصوب کردند. چون تا وقتی قدرت در جامعه اصلاح نشود، مردم اصلاح نخواهند شد.
بزرگترین اقدام فرهنگی در یک جامعه این است که قدرتمندان آن جامعه، افراد صالحی باشند. ریشۀ دینداری و معنویت در جامعۀ بزرگ امروز ما قوانینی است که در مجلس شورای اسلامی تصویب میشود و افرادی هستند که در پستها منصوب میشوند. آیا این جامعۀ ما در آینده، روی سعادت و نیکبختی را خواهد دید یا نه؟ بروید به برنامۀ ششم توسعه نگاه کنید و ببینید آیا در این برنامه، مقدمات تحقق معنویت و فرهنگ را در جامعه فراهم کردهاند یا نه؟
اگر ستادهای امر به معروف، برنامۀ ششم توسعه را رها کنند و به بیحجابهای خیابانی بپردازند، یقیناً به انحراف رفتهاند
ستادهای امر به معروف و نهی از منکر، اگر برنامۀ ششم توسعه را رها کنند و به بیحجابهای خیابانی بپردازند، یقیناً به انحراف رفتهاند، و این مقدمۀ تحریف دین است. اگر بسیجیها میخواهند از انقلاب و معنویت خود محافظت کنند، اگر میخواهند برای امام حسین(ع) سینه بزنند، هیاتهای مذهبی و مبلغان دینی باید به سراغ قانونگذاران و مجریان قانون جامعه بروند، ابتدا باید آنجا را اصلاح کنند. و الا دلهای مردم پاک است، حتی دلهای گنهکاران جامعه هم پاک است؛ در جامعۀ ما اغلب گنهکاران هم افراد خوب و باصفایی هستند، اما باید زمینۀ مساعدی برای آنها فراهم شود، در این صورت بسیاری از آنها از مدعیان دینداری هم دیندارتر خواهند شد و اخلاقیتر عمل خواهند کرد.
چرا رسول خدا(ص) در مدینه سیاست را بر کار اخلاقی مقدم کرد؟/ تا مسئولانِ درست در یک جامعه حاکم نباشد، کارِ فرهنگی «شوخی» است
پیغمبر اکرم(ص) قبل از اینکه به مدینه برود و در مدینه کار تبلیغی خودش را شروع کند، و قبل از اینکه در مدینه مسجد بنا کند، و قبل از حضور خودش و نزول آیات قرآن در مدینه، برای مدینه فرماندارِ درست تعیین کرد. تا وقتی فرمانداران و مسئولانِ درست، در یک جامعه حاکم نباشد، کارِ فرهنگی کردن «شوخی» است! کار مسجد و محراب و منبر و تبلیغ داشتن هم «شوخی» است!
باید آنچنانکه رسول خدا(ص) سیاست را بر کار اخلاقی خودش در مدینه مقدم کرد، و ابتدا نقبایی را تعیین کرد، و بعداً در مدینه حاضر شد، ما هم باید به مسألۀ سیاست، اینقدر اهمیت بدهیم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَایَتِهِ بَشِیراً وَ نَذِیراً»(کافی/8/386) خداوند متعال، پیامبر(ص) را به رسالت مبعوث کرد، تا مردم را از عبادت یکدیگر نجات دهد(از عبادت طاغوتیان نجات دهد) و مردم را به عبادت خدا دعوت کند، و انسانها از زیر دِین طواغیت بیرون بیایند و تحت امر خدا قرار بگیرند، و مردم را از طاعت بندگان خود نجات دهد و به طاعت خود فراخواند.
در تعلیمات دینی نباید مباحث«کلامی» بر مباحث «سیاسی» غلبه پیدا کند/ تعلیمات دینی باید مانند قرآن باشد، نه تحت تأثیر برنامهریزیهای علمای اخلاق و کلام
این غلط است که در تعلیمات دینی ما بحثهای کلامی بر بحثهای سیاسی غلبه پیدا میکنند. کارِ اول پیامبران، مباحث کلامی نبود! مصرف مباحث کلامی نوعاً برای افراد شبههدار است که آنها افراد اندکی در جامعه هستند، و الا اکثریت جامعه هیچوقت شبهات کلامی ندارند. تعلیمات نباید تحت تأثیر برنامهریزیهای متکلمین قرار بگیرد. تعلیمات دینی نباید تحت تأثیر برنامهریزیهای علمای اخلاق قرار بگیرد. بلکه تعلیمات دینی باید مانند قرآن باشد، حجم و ترتیب آن باید مانند سیرۀ رسول خدا(ص) باشد؛ همانطور که در تاریخ اتفاق افتاده است.
صلوات یک ذکر «سیاسی» است/ بر پیامبری درود میفرستیم که اقداماتش در درجۀ اول «سیاسی» بود
اگر اینچنین باشد، مردم هربار که بر محمد و آل محمد(ص) صلوات میفرستند، در واقع دارند برای ولی اللهالاعظم، و برای امت پیامبر(ص) قدرتآفرینی میکنند. و میدانند که ذکر صلوات یک ذکر فردی نیست؛ یک ذکر «سیاسی» است. شما دارید بر آن پیامبری درود میفرستید و نام آن پیامبری را به احترام میبرید که اقدامات او در درجۀ اول، اقداماتی سیاسی بود و برای امت اسلامی و شخص نبیّ خدا و اولیاء خدا قدرتآفرین بود؛ تا ایشان بتوانند دین را در جامعه جاری و ساری کنند.
اگر پیامبر(ص) میفرمود «با قلبی آرام از میان شما میروم» نشانۀ اوج رشد جامعه بود، اما همه میدانند که با اندوه و غریبانه رحلت فرمود
اوج رشد یک جامعه این است که به آن بصیرتی برسد که رسول خدا(ص) در میان آن مردم بتواند بگوید: «من با قلبی آرام، از میان شما مردم میروم» اما همه میدانند که رسول خدا(ص) با اندوه از دنیا رحلت فرمودند. ایشان اشک ریختند و صدا زدند: علی جانم، این اطرافیان مرا از اتاق بیرون کن. عدهای در اطراف رسول خدا(ص) نشسته بودند، و پیامبر(ص) قلم و دواتی خواستند که وصیتی بنویسند، اما دیگران اجازه ندادند؛ اجازه ندادند که جامعۀ اسلامی روی سعادت ببیند، و رسول خدا(ص) هم برای پرهیز از هر نوع اختلاف، اندوهگین و اشکبار، دست به قلم نبردند و صرفاً در آن مقطع، صریحاً وصیّ خود را تعیین نفرمودند، و جامعه دچار تشتت شد، و این اندوهی است که ما را بیشتر سوگوار میکند.
البته نفسِ رحلت رسول خدا(ص) هر انسان مؤمنی را سوگوار میکند، اما عزاداریها آنجایی به اوج میرسد که رسول خدا(ص) با حالتی غریبانه با امت اسلام وداع کردند. این کلام پیامبر(ص) است که فرمود: «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً کَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاء»(جعفریات/192) اسلام غریبانه آغاز شد اما به سرعت-بعد از من- غریب خواهد شد، و خوش به سعادت کسانی که غریبی را تحمل میکنند و این راه را برای آیندگان ادامه میدهند.
در پایان سورۀ محمد(ص) خدا از ایمان شما ایرانیها سخن گفته/ شما برای اسلام قدرتی ایجاد کردهاید که قدرتهای جهان به لرزه درآمدهاند
من به شما ایرانیها تبریک میگویم، در تنها سورۀ قرآن که به نام شریف پیامبر(ص) است، یعنی در پایان سورۀ محمد(ص) خداوند از ایمان شما ایرانیها سخن گفته است، آنجایی که میفرماید: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُم»(محمد/38) یعنی من در آینده، مؤمنینی را جای شما خواهم آورد که دیگر مثل شما نیستند، بلکه محکم هستند. اطرافیان رسول خدا(ص) پرسیدند: آنها چه کسانی هستند که از ما محکمترند؟ هر قبیلهای، قوم خودش را معرفی میکرد، اما پیامبر(ص) دست خود را به شانۀ سلمان فارسی زدند و فرمودند: قومی که در آخرالزمان خواهند آمد و قویتر از شما خواهند بود، قوم سلمان فارسی هستند. (قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ذَکَرَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ کَانَ سَلْمَانُ إِلَى جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَضَرَبَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِ سَلْمَانَ فَقَالَ هَذَا وَ قَوْمُهُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ؛ تفسیر صافی/5/32) (مجمع البیان/9/164)
یا رسول الله(ص)! این قوم امروز برای اسلام قدرتی ایجاد کردهاند که قدرتهای جهان به لرزه در آمده است.
از امام حسن مجتبی(ع) هم یادی کنیم که همان غربت لحظات آخر عمر شریف پیامبر(ص) چگونه در هنگام تشییع پیکر مطهر امام حسن(ع) تجلی پیدا کرد، آنجایی که نتوانستند بدنِ پارۀ جگر رسول خدا(ص) را در کنار بدن پیامبر(ص) به خاک بسپارند. بدنِ نازنین مهماندار بزرگ و سفرهدار مهربان مدینه را در تابوت، تیرباران کردند و اینچنین غربت پیامبر(ص) بار دیگر در 28 صفر به نمایش در آمد.
ادله ضعف سند روایت: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» و مشابهات آن