وحی و تجربه دینی
محقق: حبیبه شیبانی
استاد راهنما:سرکار خانم میرزایی
چکیده
یکی از تحلیل ها درباره وحی، تجربه دینی انگاشتن آن است. نخستین بار “شلایر ماخر” در ابتدای قرن نوزدهم در مقام دفاع از دین مسیحیت این تئوری را مطرح ساخت. او به گمان خویش توانسته بود با طرح این تئوری از اشکالات هیوم در نقض براهین اثبات وجود خدا و نیز نقادی های معرفت شناسانی کانت و اشکال تعارض گزاره های دینی با احکام عقل و علوم تجربی رهایی یابد. عده ای نیز با قبول این تئوری آن را بر وحی منطبق نموده اند.
برخی از متفکران بر این اساس معتقدند که وحی همان تجربه دینی است و اگر انبیاء به درجه نبوت رسیده اند، نتیجه اندوخته های دینی و مذهبی آنان است.
در واقع وحی در تجربه دینی خلاصه شده و از همان سنخ است . به نظر می رسد دیدگاه آنان بیش از آنکه با مذاق حکما و متکلمان اسلامی سازگار باشد از اندیشه متفکران غربی متاثر است. تجربه دینی که بنا بر تعریف آنان عبارتند از تجربه ای که متعلق آن موجود یا حضوری فوق طبیعی یا مرتبت با ماوراطبیعت یا حقیقت غایی است. دکتر سروش نیز معتقد است که وحی همان تجربه دینی و الهام است و این دو، همانند تجربه های شاعران و عارفان است و نیز فرهنگ، شخصیت و دانش نسبی پیامبر در ارایه مفاد وحی تاثیر می گذارد و وحی را خطا پذیر می سازد. در مقابل این دیدگاه، اندیشه دیگری وجود دارد که این دو مفهوم را کاملاً از یکدیگر تفکیک می کند بیشتر حکما و متکلمان اسلامی معتقدند که هیچ مقوله ای نمی تواند جایگزین مفهوم “وحی” گردد و تلقی “تجربه دینی” هرگز نمی تواند با وحی مرادف باشد. آیت الله جوادی آملی نیز معتقد است وحی با تجربه دینی و حتی با تجربه عارفان نیز متفاوت است و همچنین در وحی، خطا راه ندارد و تابع پیامبر نیست.