محمد بن مسلم بن شهاب مى گويد:
«از حضرت علىّ بن الحسين عليهما السلام سؤال شد: چه عملى نزد خداوند افضل است؟ فرمود: بعد از معرفت خدا و رسول، برنامه اى بالاتر از بغض دنياى مذموم و زندگى غلط نيست كه براى اين بغض جهات كثيره اى از صفات حسنه و اعمال صالحه هست.
براى معاصى شعبه هاى زيادى هست. اول چيزى كه به آن معصيت خدا شد كبر از پذيرش حق بود و آن معصيتى بود كه ابليس دچار آن شد، از قبول حق ابا كرد و استكبار به خرج داد و از كافران شد. و حرص بود كه آدم و حوّا دچارش شدند، چنانكه در قرآن مجيد فرموده:
فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظّالِمينَ» «1»
و از هر جا [و هر نوع ميوه اى ] كه خواستيد بخوريد، و به اين درخت نزديك مشويد كه ازستمكاران [بر خود] خواهيد شد.
چيزى كه به آن نياز نداشتند در حالى كه از آن نهى شده بودند به طرفش رفتند و اين صفت به فرزندانشان منتقل شد به نحوى كه اكثر چيزى كه مردم به دنبال آن مى روند به آن حاجت ندارند.
سپس حسد بود و آن گناهى بود كه فرزند آدم دچارش شد و به سبب آن برادرش را به قتل رساند.
از اينهاست كه عشق شديد به زن و دنيا و رياست و راحت و عافيت و اضافه سخن گفتن و برترى جويى و ثروت پديد مى آيد.
تمام اين خصال ناپسند در عشق غلط به دنيا جمع است. انبيا و علما بعد از شناختى كه از اين واقعيت هاى داشتند فرمودند:
حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ. وَ الدُّنْيا دُنْياءان: دُنْيا بَلاغٍ وَ دُنْيا مَلْعُونَةٌ. «2»
عشق زياد به دنيا رأس هر گناهى است. و دنيا دو دنياست: دنيايى كه انسان را به كمال و رشد و حقيقت مى رساند و دنيايى كه آدمى را از تمام واقعيت ها محروم مى نمايد.
حضرت باقر عليه السلام از امام سجّاد حضرت زين العابدين عليه السلام درباره برخورد صحيح اولياى الهى به دنيا روايت مى كند:
«بدانيد كه دنيابه شما پشت كرده و آخرت به شما روى آورده؛ براى هر يك از اين دو فرزندانى است، پس شما از فرزندان آخرت باشيد و از اين كه فرزند دنيا قرار گيريد بپرهيزيد.
بياييد نسبت به دنيايى كه حجاب بين شما و خداست بى رغبت گرديد و به آخرت ميل پيدا كنيد.
بى رغبتان، زمين را بساط زندگى قرار داده و خاك را فرش خود نموده و آب را غذاى پاكيزه خود انتخاب كرده اند. آن چنان از دنيا بريده اند كه گويى در آن نيستند.
آگاه باشيد، مشتاق به بهشت خالى از شهوات است و بيمناك از جهنّم بريده از محرّمات.
آن كه زاهد است سختى ها بر او آسان است. خدا را بندگانى است داراى بصيرتى بالا؛ همچون آنانند كه اهل بهشت را در بهشت جاودانه مى بينند و همچون كه اهل جهنم را در عذاب هميشگى مشاهده مى كنند. همه مردم از شرّ آنان در امانند و ايشان را قلبى محزون و نفسى عفيف و حاجاتى خفيف است.
ايّام دنيا را كه ايّام كمى است در برابر عبادت و مصيبت و معصيت صبر مى كنند و از اين راه به راحت جاويد كه در آخرت ميسّر است مى رسند.
به هنگام شب براى عبادت بر پا مى ايستند در حالى كه اشك ديدگانشان بر صورت جارى است، براى آزادى از عذاب فردا به درگاه حضرت ربّ الارباب به تضرّع و زارى اند.
به هنگام روز در بردبارى، در بصيرت، در نيكوكارى و در پرهيزكارى به سر مى برند.
از خوفى كه در عبادت از عظمت محبوب و عذاب قيامت دارند بدنشان فوق العاده نحيف و لاغر است، هر كس به آنان بنگرد، گويد مريض است، در حالى كه مريض نيستند، يا گويد مجنون است، در حالى كه جنون ندارد، اينان را از ياد جهنّم و آنچه در اوست امرى عظيم به جان رسيده است.» «3» فيض عاشق، آن سالك عارف، مى فرمايد:
ز خود سرى بدر آرم چه خوش بود به خدا
ز پوست مغز بر آرم چو خوش بود به خدا
فكنده ام دل و جان را به قُلزُم غم عشق
اگر دُرى به كف آرم چه خوش بود به خدا
كنم ز خويش تهى خويش را ز خود بِرَهَم
ز غم دمار برآرم چه خوش بود به خدا
زديم از رخ جان زنگ نقش هر دو جهان
كه رو به روى تو آرم چه خوش بود به خدا
كنم ز صورت هر چيز رو به معنىِ آن
عدد دگر نشمارم چه خوش بود به خدا
(فيض كاشانى)
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اعراف (7): 19.
(2)- الكافى، 2/ 130، حديث 11؛ وسائل الشيعه: 16/ 8، باب 61، حديث 20822؛ المحجة البيضاء: 5/ 365.
(3)- الكافى: 2/ 131- 132، حديث 15؛ بحار الأنوار: 7/ 43- 44، باب 122، حديث 18؛ المحجة البيضاء: 5/ 364.
منابع:
کتاب: تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد پنجم
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان