??? بسم الله الرحمن الرحیم ???
? #معرفی_مقاله?
? عنوان مقاله: امام رضا (علیه السلام) و پدیده ی استناد و ارجاع?
? نویسنده: دکتر احمد پاکتچی?
??? بسم الله الرحمن الرحیم ???
? #معرفی_مقاله?
? عنوان مقاله: امام رضا (علیه السلام) و پدیده ی استناد و ارجاع?
? نویسنده: دکتر احمد پاکتچی?
کتاب حاضر ( محمد ص پیامبری برای همیشه ) متن پیاده شده چهار سخنرانی از آقای رحیم پور ازغدی است که در ارتباط با شخصیت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – در مناسبتهای گوناگونی ایراد شده است.
سخنرانی اول که به مناسبت میلاد پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – است، پس از ذکر مقدماتی از ویژگی های آن حضرت، به دنبال بیان چند نکته از شیوه حکومت اسلامی پیامبر می باشد تا پاسخی اجمالی به این پرسش باشد که «برای رشد و بالندگی و رسیدن به اهداف الهی در حکومت اسلامی چه باید کرد؟»
در سخنرانی دوم کتاب محمد (ص) پیامبری برای همیشه ابتدا به ذکر خصوصیاتی از حضرت پیامبر از زبان امام حسین – علیه السلام – پرداخته و به یکی از بزرگترین خدمات پیامبر به بشریت یعنی آموختن نحوه ارتباط با خداوند سخن می گوید. در نهایت به برخی رفتارهای اجتماعی حضرت اشاره می نمایند.
در سخنرانی سوم، (کتاب محمد (ص) پیامبری برای همیشه) ایشان به برخی شبهات مطرح شده که به دنبال تضعیف و تحریف اعتقاد به نبوت است و با ژست های علمی و جامعه شناسانه و دین شناسانه به خورد مسلمانان داده می شود اشاره نموده و به دنبال پاسخگویی به آنهاست.
در سخنرانی چهارم نیز ایشان با الگو برداری از جامعه اسلامی عهد رسول، نکاتی راجع به نظریه حکومت دینی مطرح نموده و به انتقادات وارد بر آن پاسخ می دهند.
آخرین معجزه آخرین پیامبر
عظیم محمودآبادی : رضا اصلان، نویسنده كتاب «غیور» – كه در مورد زندگی حضرت عیسی(ع) است- در مقدمه خود نوشته همین كه ما امروز در مورد شخصیتی حرف میزنیم، كتاب مینویسیم، پژوهش میكنیم و… كه ٢ هزار سال از حیاتش میگذرد نشاندهنده استثنایی بودن آن شخصیت و بزرگترین معجزه او است.
سخن اصلان البته در مورد پیامبر اسلام نیز صادق است اما بیشك این بزرگترین معجزه ایشان برای دوران ما محسوب نمیشود. درست است كه آوازه پیامبر امروز چندین هزار برابر صدر اسلام در جهان پیچیده است اما از این بزرگتر تصدیق سخنی است كه با وجود گذشت ١٤ قرن هنوز نتوانسته نقض شود.
آری پیامبر اسلام گفت «بعد از من پیامبر دیگری نخواهد آمد و من آخرین پیامبر هستم.» و این نه تنها آخرین معجزه بلكه بزرگترین معجزه او- بعد از قرآن- برای ما است. كم نبودند كسانی كه ادعای پیامبری كردند اما راه به جایی نبردند و كوچكترین بخت و اقبالی در قیاس با انبیای راستینی مانند ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (علیهم صلواتالله) نیافتند و هیچ كدام نتوانستند پایهگذار دینی باشند كه بتوان آنها را قابل مقایسه با ادیانی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام دانست. بنابراین چه معجزهای از این بزرگتر كه پیامبر اسلام قرنها قبل از متفكران و فلاسفه امروزی پیشبینی كرده بود كه خاك تاریخ دیگر پیامبرخیز نیست و بعد از رحلت محمد (ص) به قول طه حسین، ندای آسمانی برای همیشه منقطع شد.
نكته دیگری كه در مورد پیامبر اسلام مطرح است بشری بودن و این جهانی بودن دین او است. به طوری كه در آموزههای ایشان ضمن اهتمام جدی به معاد و آخرت اما در عین حال ابعاد و وجوه مختلف بشری مورد بیتوجهی یا انكار قرار نگرفتهاند. چنانچه در شریعت اسلام نه ازدواج نهی و نه طلاق حرام شده است. شخص پیامبر كه به تعبیر مولانا «عالم مست گفتش آمدی»، ازدواج كرد و ابایی نداشت از اینكه با همسر خود بنشیند و سخن بگوید. از قضا همین ویژگی او است كه مورد توجه فیلسوف بزرگی چون ایمانوئل كانت قرار گرفت و در مورد ایشان گفته بود محمد پیامبری است كه به دنیا «Welcome» میگوید. چنانچه كارن آرمسترانگ، نویسنده و پژوهشگر انگلیسی عنوانی كه برای كتاب خود - زندگینامه پیامبر اسلام- انتخاب كرده «محمد؛ پیامبری برای زمانه ما» است.
بشری بودن دین اسلام و تاكید قرآن بر اینكه محمد (ص)، بشری مانند ما است و تنها وجه تمایزش در این است كه به او وحی میشود، البته در توسعه و دوام اعجازگونه دین او نقش به غایت قابل توجهی داشته است. چنانچه دینی كه آورد نه فقط در سرزمین حجاز بلكه با درنوردیدن مرزها توانست به تمدن بشری بیفزاید. تمدنی كه در آن متفكران و بزرگانی مانند ابن سینا، ابن رشد، ابن عربی، ابن مسكویه، غزالی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، ملاصدرا و… پرورش یافتند.
اینكه بعضا گفته میشود اسلام با قدرت شمشیر توانست مرزهای خود را گسترش دهد و فرهنگ خود را به جوامع دیگر از این طریق صادر كند از این نظر سخنی نادرست و گزاف است كه اقوام دیگری هم بودهاند كه با شمشیر به ملتهایی حمله كردهاند اما جز ننگی از خود به جای نگذاشتهاند. مگر به همین ایران ما مغولها حمله نكردند؟ كجا توانستهاند فرهنگی از خود در میان ما به جای بگذارند؟ كدام متفكر یا شاعری را میشناسیم كه به نیكی از چنگیز یاد كرده باشد و اكنون در حافظه جمعی ملت ما جایی داشته باشد؟
البته در اسلام شمشیر هم بوده است و مگر میتوانست نباشد؟ در جهانی كه اگر حمله نمیكردی یقینا مورد هجوم قرار میگرفتی چه جای تحلیلهایی است كه بر اساس قواعد امروزی جهان، محترم و معتبر است؟ سادهلوحانه است تحلیل كسانی كه بر اساس «Nation - state» (دولت- ملت) به قضاوت چهارده قرن پیش مینشینند. اما شمشیر، همهچیز اسلام نبوده است كه اگر بود نمیتوانست در خاك آن «گلستان»ها، «بوستان»ها و «مثنویها»یی بروید كه دماغ جهانیان را از عطر خود پر كرده باشد. عطری كه پیش و بیش از هر چیز در شامه گویندگان و سرایندگان، حكیمان و فرزانگانی نشسته بود كه پیش از این به نام برخی از آنها اشاره شد. این عطر آنقدر مشام آنان را پر كرده بود كه گاهی عمری را در شیفتگی محض نسبت به او سپری كردند.
چنانچه در احوالات مولانا جلال الدین رومی نوشتهاند كه هرگاه صدای موذن را میشنید كه شهادت دوم را بر زبان میآورد و بانگ اشهد ان محمدا رسولالله سر میدهد، دست خود را بر روی زانویش میگرفت، بلند میشد و میگفت: «نامت بماند تا ابد ای چشم ما روشن به تو.»
منبع: اعتماد
مراتب کمال وجودی انسان در حضرت محمد (ص) / مریم صانع پور
چکیده: حضرت محمد (ص) به عنوان انسان کامل و مظهر تام اسما و صفات حضرت حق، در سه مرتبهٴ جبروتی، ملکوتی و ناسوتی، واجد سه مقام ولایت، نبوت و رسالت است و هر مقامی متناسب با مرتبه ای است. مقام خلافت اللهی ایشان در زمین، تحقق و تعین مراتب عالی در مرتبهٴ دانی است. مقاله حاضر مسئلهٴ مزبور را از چشم انداز عقل و نقل برمی رسد.
حکمت اسراء زمستان 1389 شماره 6
منبع: پرتال جامع علوم انسانی
? #معرفی_مدخل?
▪️به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
? عنوان مدخل: امام حسن علیه السلام
? نویسنده: دکتر پاکتچی
? مدخل برگزیده ی دایرة المعارف بزرگ اسلامی
? عالم ربانی آیتالله سيدحسين يعقوبي قائنی (از شاگردان عارف دلسوخته آیتالله محمدجواد انصاری همدانی(ره)) ضمن اشاره به این که فتح باب عشق و محبت فوقالعاده الهی برای او از راه توسل به حضرت سيدالشهدا(ع) عنايت شد، چنانکه عارفبالله آیتالله رضوي کشمیری(ره) (از شاگردان آیتالله قاضی(ره)) به او میفرمود: «امام حسين(ع) عجب فيوضات و معاني مهمي را مفت و مجاني به شما ميدهند!»، داستان «مرحوم حاجي صابونی» را به نقل از دكتر احمدخان احسان، تعریف میکند؛ که خلاصه آن چنین است:
✅ مرحوم حاجي صابونی كه در اطراف تهران صابونپزي داشت، به هر دری ميزد تا برايش فتح بابي شود، موفق نميگشت. حتی نزد اقطاب صوفیه و بعضي از كسانيكه مدعي مقامات معنوي بودهاند رفت، ولی متوجه شد كه آنها مطلوب او نيستند. او میگفت: سالها كارم فكر كردن بود و در موقع تفكر به قدري از خود غافل ميشدم كه يك بار در اتاق مشغول فكر بودم، بعد از ساعتي متوجه شدم يك پوست گردو در زانويم فرو رفته و خون جاري شده است و اصلا متوجه نشدهام! با این وجود، پس از ده سال تفكر چيزي نفهميدم. سرانجام عازم كربلا شده و يك اربعين به حضرت سيدالشهدا(ع) توسل جستم تا برايم فتح بابي شود.
هر شب به حرم ميرفتم و نافلة شب را نيز در آنجا ميخواندم. شب چهلم فرا رسيد و چون تا آن شب هيچ خبري نشده بود، حالت يأس به من دست داده و مردد شدم كه آيا آن شب نيز حرم بروم يا نه؟! آن شب مأيوسانه و با حالي بسيار افسرده به حرم رفتم. نماز شب را خواندم و در سجدة بعد از نماز وتر بودم كه در مكاشفهاي حضرت سيدالشهدا(ع) به من فرمودند: «به ايران بازگرد. فيض ما به قدر ظرفيتت به تو خواهد رسيد».
حاجي صابوني در حالي كه فيض امام حسين(ع) تمام وجودش را گرفته بود بسيار مسرور و با نشاط با كالسكه عازم ايران ميشود و در طول راه كتاب «لسان الغيب» را كه كتابي نسبتاً قطور و پر از حكمت است به شعر سروده و اطرافيانش مينويسند! آنگاه در ايران پس از آنكه به خود آمده و حالش عادي ميگردد، كتاب «بيان الغيب» را در توضيح و شرح «لسان الغيب» بيان مينمايد. دكتر احمدخان ميگفت: من «امي» بودن پيغمبر اكرم(ص) را درست درك نميكردم تا اينكه با حاجي آشنا شدم. و چون ميدانستم او سواد ندارد وقتي آن تحول فوقالعاده و حكمتهاي پر ارزش را از او ديدم اين مسأله برايم حل و قابل درك شد.
✅زماني كه جناب آخوند خراساني(ره) صاحب «كفاية الاصول» در نجف تدريس ميكرد، حاجي صابوني به نجف رفته، در درس جناب آخوند شركت نمود. مرحوم آخوند بحث مشكلي را عنوان كرده، پس از سه روز بحث پيرامون آن، روز چهارم به نتيجه رسيده و مبحث را خاتمه دادند و از نظر شاگردان حاضر در درس نيز امضا شد.
پس از درس، حاجي با قباي بلند و كلاه نمدي در بين راه جلو رفته، سلام ميكند و ميگويد: آقا! مطلبي را كه در اين سه روز مورد بحث قرار داديد متأسفانه به نتيجة صحيحي در آن نرسيديد. جناب آخوند سوال ميكنند: به چه دليل؟ حاجي جواب مناسبي ميدهد. مرحوم آخوند كه جواب متين حاجي را ميبيند متوجه متانت علمي وي ميشود و آدرس محل سكونت او را گرفته و در خلال مدتي كه حاجي در نجف بوده، هر شب عباي خود را بر سر كشيده، نزد او ميرود و تا صبح با ايشان به مباحثات علمي ميپردازد. بعدها نيز كه حاجي صابونی به تهران برگشت، با يكديگر مكاتباتي داشتند كه مرحوم آخوند سوالاتي ميكرده و حاجي جواب ميداد. دكتر احمدخان به آیتالله سيد يعقوبي قائنی ميگفت: من آن نوشتهها را دارم. (تلخیص از كتاب سفينةالصادقين)
#اربعین_حسینی